چه بودم بادبادک های ِ
رنگی دل خوشی ِ هر روز و هر شبم بود خبر نداشتم از دل ِ آدما
چه بی بهونه خنده رو لبم بود کاری به جز الک دلک نداشتم بچه بودم به هیچی شک نداشتم بچه بودم غصه وبالم نبود هیشکی حریف ِ شور و حالم نبود بچه که بودم آسمون آبی بود حتی شبای ِ ابری مهتابی بود بچگی و بچگی هام تموم شد خاطره های ِ خوش رو دست ِ من مٌرد تا اومدم چیزی ازش بفهمم جوونی اومد اونو با خودش برد
تاریخ : جمعه 92/10/6 | 4:59 عصر | نویسنده : جواد مردانی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.