برای دلم گـــاهی مادری مهربان میشوم :
دست نوازش بر سرش میکشم میگویم : “غصه نخور ،میگذرد”
برای دلم گـــاهی پدر میشوم :
خشمگین میگویم : “بس کن دیگر ،بزرگ شده ای”
گاهـــی هم دوستی میشوم مهربان :
دستش را میگیرم میبرمش به “باغ رویا”
دلـــم از دست من خسته است …
تاریخ : سه شنبه 92/12/27 | 9:22 عصر | نویسنده : جواد مردانی | بدون نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.